کرگدن عکاس

عکسها و نوشته ها

کرگدن عکاس

عکسها و نوشته ها

فرشته

 

 

 

 

امشب را به فرشته هایم می بالم...هر شب دچارفرشته ام...

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:49 ق.ظ http://medadgoli.blogfa.com

وقتی این عکسو میبینم یک نوستالژی مادرانه است.نه مال تو نه مال من.برای همه برای دیدن ودیدن مادر.به نام کلمه به نام مادر.به نام الهه.با همان عینکی که همیشه در ذهنمان هست.با همان ابرو ها موهای از فرق باز شده.با همان سیاهی و سفیدی و خاکستری.با همان لبانی که در دیده نمیشوند و خستگی او و شاید تفسیری طولانی و کوتاه داشته باشد.شاید نخی بر دندان...و این حکایت طولانی مادرانه ایست که در یک ذهن پرورش یافته است .حتی به آن نخ ظریف هم میرسد به آن دوک کوچک نخ آن هم سفید.همه فلسفه گفتاری است نه ساختگی.فلسفه بافی هم نیست و حقیقت درک آن است که برای من ساده است.حقیقتی که درک میکند چرا او در پشت این چرخ به عمد عکاس فلو شده است.تاریک و شاید زندگی را به گونه ای درونی نشان می دهد.این مادر .مادرانه است... و این برای همه ملموس سلیس و داستانی....او پشت چرخ کارش هست .و جالب این است که همه ما (دختر و پسر)خوب میدانیم که پرخ کار مادر این است.خیاطی و عشق مادرانه خیاطی.این ها همه تصورات یک فرد فیلم ساز.عکاس.داستان نویس.رمان نویس.احساسی.خیالی . حتی در خواب.تو نمونه خوبی از یک تصویر مادرانه را خلق کردی.
تبریک

مرسی از نقد خوب و قویت...جمله ی عکس بالا اما با تمام خستگی مادر نشان گر هویت واقعی اوست...نشانگر زن بودن...بدون هیچ التماسی...

نا سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:05 ق.ظ

اصلا به من چه!(واسه توجیه خودم گفتم!)

[ بدون نام ] جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:13 ب.ظ

عکس اولی خیلی قشنگ و پر مفهوم هست. یک فرشته که مسیر آمدنش رو روشن کرده و در شیپورش می دمد تا بقیه تاریکیها رو هم روشن کند.
اما عکس دوم. به نظر من زیاد به عکس اول مرتبط نیست. اون هم تفسیر قشنگی داره.
بعدا میگم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد