SHADOWS & THE RED_REGRESSION & AMBITION
دلم می خواست تمام روز راه می رفتم با چشمان بسته و فریاد می زدم RED REGRESSION . دلم می خواست دیگه هرگز برنگردم.
بافت زننده چرک دوست داشتنی داره....
خونابه بر دیواری که ردی از زندگی بر آن است ...نشان از تلاشی برای زنده ماندن ُ برای ماندن.و نه چیز دیگری...تنها مرگ میداند که ما چقدر ضعیفیم...تنهاییم...
دلم می خواست تمام روز راه می رفتم با چشمان بسته و فریاد می زدم RED REGRESSION . دلم می خواست دیگه هرگز برنگردم.
بافت زننده چرک دوست داشتنی داره....
خونابه بر دیواری که ردی از زندگی بر آن است ...
نشان از تلاشی برای زنده ماندن ُ برای ماندن.و نه چیز دیگری...
تنها مرگ میداند که ما چقدر ضعیفیم...تنهاییم...